جنایت سر پل

در رابطه با جنایت مخالفین مسلح علیه شهروندان عادی و بی دفاع روستای میرزا اولنگ چند روایت وجود دارد که افکار عامه را با دو راهی تایید و رد آن مواجه ساخته است.

  1. مخالفین مسلح طالب در وبسایت رسمی خود، کشتن افراد بی گناه را رد کرده است اما به رگبار بستن تعدادی را به جرم عضویت در تشکیلات اربکی تایید می نماید.
  2. دولت و مقامات مسئول محلی از جمله والی سر پل عاملین این جنایت را به گروه طالبان منتسب میکنند و گاها نام داعش را نیز در گفتگو با رسانه ها بر زبان میرانند.
  3. رسانه های تصویری، صوتی و چاپی کشور به تاسی از گفته های مقامات رسمی ، ظاهرا افکار عامه را بر علیه مخالفین مسلح بسیج ساخته و آنان را عامل این جنایت قلمداد میکنند.
  4. راویان بخت برگشته روستایی که مجال فرار از این حادثه دلخراش  را پیدا نموده اند و صحنه را از نزدیک با چشمان خود مشاهده کرده اند، گفته های حکومتی ها را تایید میکنند و یا حد اقل با آنان همنوا هستند.

برای فقره اول باید گفت که نمیتوان بر این نقل قول مهر تایید گذاشت زیرا در سازمان های گوریلایی و پارتیزان، انهم بدلیل روبرو بودن نیروها با شرایط سخت و جنگی سلسله مراتب سازمانی رعایت نمی گردد ونیز فرماندهان (قوماندان) محلی بدلیل داشتن نقش حیاتی در تغییر وضعیت جنگ معمولا دستان بازتری دارند و ازاد گذاشته میشوند. علاوه بر این، نظارت خیلی دقیق بر رفتار آنان یا وجود ندارد و یا هم از تخلفات شان بدلیل اهمیت آنها در پیشبرد تاکتیک جنگ چشم پوشی صورت میگیرد. در ضمن در صحنه جنگ و به علت نبود ساز و کار های قانونی و نظارتی، سربازان خط مقدم به راحتی میتوانند افراد بی گناه را به اتهام همدستی با طرف رقیب از دم تیغ بگذرانند. با دیدن اجساد همقطاران شان احساسات سربازان جریحه دار میشوند و به مجرد غلبه بر رقیب شروع بر انتقام گیری مینمایند. برای انها فرقی ندارد، قربانی آنان سرباز تفنگ به دست است و یا شهروند عادی منطقه که کمپ نظامی رقیب در ان قرار دارد. حد اقل توجیه که از کشتار عیر نظامیان خواهد داشت این خواهد بود که اگر انان همدست نبودند پس چرا اجازه حضور این کمپ را در منطقه خود  داده اند. این بی قانونی نه تنها برای سازمان های تروریستی و گوریلایی رخ میدهد بلکه تاریخ نشان داده است که حتی نظامیان ارتش مدرن در خطوط مقدم جنگ ، بدلیل که ذکر ان در بالا رفت، دست به کشتار نظامیان زده اند. تنها فرق ارتش مدرن و سازمان رسمی با سازمان های پارتیزانی در این میباشد که سازمان اولی جنایت را بر عهده میگیرند و اشخاص خاطی را تحت پیگرد قانونی قرار میدهند اما سازمان های دومی نه تنها افراد خاطی خود را مجازات نمیکنند بلکه در صدد پوشش آن بر می آیند. صدور اعلامیه از طرف طالبان نیز روایت گوریلایی از قضیه میباشد. با فرض اینکه بپذیریم آنان صرف اربکی ها را کشته اند، بار فرار از مسئولیت را از شانه های آنان نخواهد کاست زیرا اربکی ها ساکنان محل بودند و از سر ناچاری و بدلیل تهدید های همین گروه دست به اسلحه برده بودند و از جان و مال و ناموس خود دفاع می کردند.

در توضیح فقره دوم باید گفت که انداختن تمام تقصیر ها بر دوش مخالفین مسلح، شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت است و پوششی برای بیکارگی و تن پروری مسئولین قلمداد میگردد. می پذیریم که حکومت فعلا تحت فشار هست و جبهه های جنگ از تمام جهت ها بر علیه ان گشوده شده است اما توجیه اینچنینی اوردن عذر بدتر از گناه هست. با تلاش نیروهای کشفی و نیز اعلام خطر به موقع توسط مقامات محلی و مخابره کردن آن به مرکز، میشد جلوی این حادثه را گرفت. در ضمن مغلطه کاری و سفسطه گویی مقامات حکومتی مبنی بر اینکه کار داعش هست و یا طالبان، توپ را به زمین طالبان خواهد انداخت تا به راحتی بتوانند دست داشتن در این قضیه را انکار کنند و یا احیانا ان را کار پرچمداران سیاه  بدانند و بدین طریق به خورد افکار عمومی بدهند. این درحالیست که هیچ فرقی میان این دو گروه نیست و صرف برای گریز از جنایت رنگ پرچم ها را عوض میکنند تا رد گم نمایند.

فقره سوم و چهارم که مکمل هم هستند به نوعی تکمیل کننده ادعای مقامات دولتی میباشند.تا چیزی نباشد مگر رسانه ها مجبور هست که از الف تا یای شان پای طالبان را در این جنایت هولناک دخیل بدانند؟ مگر نیروهای امنیت ملی پاگوش صحبت های روستاییان مقابل دوربین می ایستند و یا هم موارد خاصی را گوشزد مینمایند تا موقع مصاحبه رعایت گردد؟ از چهره های مصاحبه شوندگان معلوم هست که شوکه شده اند و بدون هیچ ملحوظاتی، چشم دید های خود را به من و تو روایت میکنند. مادر پیر که گریه میکنند مگر مرگ پسر جوانش اجازه میدهد تا مصلحتی در مقابل کمره صحبت نماید؟ پدر با غیرت که دخترش را به اسارت برده اند، با ملحوظاتی جلوی کمره حاضر میشوند؟ دختری و پسری نوجوانی که مرگ پدرش را در مقابل چشمانش دیده چه لزومی دارد که مطابق سلیقه دولت حرف بزند؟ پس کشتن، سر بریدن، به اسارت کشیدن و توهین و تحقیر ساکنان میرزا اولنگ کار همین ددمنشان طالب است. مگر گلوی تبسم را نبرید و به نام داعش ختم ننمود؟ مگر زنان را به اسارت نگرفت و نکشت؟ مگر شهروندان بی گناه را مدت ها به گروگان نگرفت و نکشت که بعد ها با معامله گری قسمتی از انان را ازاد ساخت.

در اخیر با درک اوضاع اشفته جهانی و منطقه ای لازم میدانم نکاتی را یاد اوری نمایم. اول اینکه نقطه های در معرض آسیب نه تنها به فکر امنیت خویش باشند بلکه با پیوستن به خیزش مردمی و یا اربکی پوششی را ایجاد نمایند تا بتوانند اسلحه و مهمات را از دولت دریافت نمایند. نمایندگان پارلمان مناطق آسیب پذیر، حد اعظم تلاش خود را به خرج دهند تا دولت را در فراهم اوری امکانات دفاعی برای مردم بیدفاع این مناطق ترغیب و تشویق نمایند.  دوم اینکه خون هیچ شهروندی این مملکت بر دیگری رنگین تر نیست و صدای محکومیت هر جنایتی بر ضد غیر نظامیان باید از جای جای این مملکت به پا خیزد. شهروندان کشور با درک حساسیت و پلان های شوم نیروهای فرامرزی، باید بیش از پیش اتحاد و همدلی خویش را حفظ نمایند زیرا درگیری و جنگ و فروپاشی دولت نیم بند مرکزی به نفع هیچ طیف و یا قومی نخواهد بود. سوم، کشور های دوست و همپیمان افغانستان لازم هست تا هرچه زودتر راهکار امنیتی خود را برای آینده افغانستان مشخص سازند تا در نبود خلاء پالیسی، بدخواهان افغانستان شروع به چینش مهره های تخریب گرایانه خویش ننمایند.

Leave a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *